این متن به مناسبت هفته دفاع مقدس سال 92 پست شده ولی به جهت بازدید بالا برداشته نشد
همیشه حرفایی تو دلم بود که دیگران برای نشنیدن آن پول می گرفتند، حرف هایی که برای گفتنشان نیاز به بهانه دارم ؛
اینم از اون دسته از حرفاست که همه میگن واسه زمان جنگ بوده الان تموم شده
در حالی که امروز فقط توپ و تانک جاشو داده به کراک و باربی
این طور بخوانید که آیا فرق کراک کوکائین و کراک هروئین را میدانید ، آیا از حجم حضور نظامیان در پروژه باربی مطلعید ؟
یه مطلبی دیدم که شاید نفهمید بستگی به این داره که از فهمیدنش و مقایسه ی آن با بقیه آدمای اون نسل چیزی گیرمون بیاد یا نه ، آیا پدران ما از جنگ فرار کردند ، آیا جنگ تموم شده ، امروز بمب های هیدروژنی و لیزری بورس شده ولی زمونه همون زمونست
چه کسی می تواند این معادله را حل کند ؟چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، که اینجا نباشد،یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند و سرنوشت دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سوالها و جوابها قرار داریم؟کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبراست؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند؟ که بی شرمان ، زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپرده اند کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگید ؟ کشته شده و درآنجا دفن گردیده ؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند ، نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مقصد به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می کند حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد ؟ و کدام و کدام ...؟ توانستید ؟ اگر نمی توانید ، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید ؛ هواپیمایی با 5/1 برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متری سطح زمین ،ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران – دهلران حرکت می نماید ، مورد اصابت موشک قرار می دهد ، اگر از مقاومت هوا صرف نظر کنید ، کدام تن می سوزد ؟ کدام سر می پرد ؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آن ها را غسل داد ؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم ؟ چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم ؟ چگونه می توانیم درها را به روی خود بببندیم و چون موش در انبار کلمات کتاب لانه بگیریم ؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی ؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی ؟ از خیال ، از کتاب، از لقب شامخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد ؟ کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس ؟ دیر رسیدن سر کلاس ، نمره گرفتن ؟ دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک ، به ماشین ، به قبولی در فوق دکترا ؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن
پسرک دانشجو ، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است ، جوانی به خاک افتاده است
ای دخترک دانشجو ، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند و آنان را زنده به گور کرده اند ،هیچ می دانستی ؟ حتما نه ! ... هیچ آیا آنجا که کارون ،دجله و فرات به هم گره می خورند به دنبال آب گشته ای تا اندک زبان خشکیده کودکی را تر کنی ؟ و آنگاه که قطره ای نیافتی با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد !! اما تو اگر قاسم نیستی ، اگر علی اکبر نیستی ، اگر جعفر و عبدالله نیستی ، لااقل حرمله مباش ! که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد ، من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد ...
برادر دانشجو بیدار باش
"دست نوشته شهید احمدرضا احمدی رتبه اول کنکور سال 64 ساعتی قبل از شهادت"
برادر دانشجو بیدار باش
پیشاپیش هفته دفاع مقدس را گرامی می داریم
هیئت تحریریه کمیته مهندسی رباتیک
4 نظر on "بیـــدار بــــــاش !"