قدرت درونگراها

 

 

قدرت درونگراها

 

درون گرایی

شما آدم درونگرایی هستید یا برونگرا ؟ حتما ً این سوال یا مشابه این جمله را خیلی شنیده اید . اگر با مفهوم این دو کلمه – درونگرا و برونگرا –  خیلی آشنا نیستید کمی به آن می پردازیم . برای اولین بار روانشناسی به نام یونگ به تعریف چنین واژه هایی پرداخت تا بتواند شخصیت انسان ها را از دیدگاه خودش دسته بندی کند . او به افرادی که برای تداوم یک زندگی نرمال انرژی خود را از محیط بیرون به دست می آورند برون گرا اطلاق کرد و برعکس کسانی که متکی به انرژی های حاصل از درون وجود خویش هستند را درونگرا نام نهاد . افراد برونگرا در فرهنگ عامه معمولا ً انسان هایی با روابط عمومی بالا ، معاشرتی تر ، خوش مشرب ، دارای روابط شغلی بهتر هستند و افراد درونگرا بطور معمول با عناوینی چون منزوی ، گوشه گیر ، کمتر اهل معاشرت ، روابط عمومی متوسط و پائین و دارای روابط بسیار کم شغلی .

طبق تخمین روانشناسان تقریبا ً 1/3 یا نیمی از مردم دنیا درونگرا هستند . پس احتمال اینکه فردی درونگرا باشد خیلی هم کم نیست . آنچه در فرهنگ ما و بیشتر جوامع حائز اهمیت است این است که افراد درونگرا معمولا ً در نظر سایرین دارای شخصیت و احترامی که یک فرد برونگرا دارد نیست . ما معمولا ً با هر کس که اصطلاحا ً زبان چرب تری داشته باشد ، یا به قول ادبی تری اجتماعی تر باشد بیشتر ارتباط می گیریم البته در صورتیکه خودمان برونگرا باشیم .

درونگرایی با خجالتی بودن فرق می‌کند . خجالتی بودن درباره ترس از قضاوت جامعه است . درونگرایی بیشتر درباره این است که چطور شما به محرک‌ها پاسخ می‌دهید ، شامل محرک‌های اجتماعی . برونگراها واقعا به دنبال مقدار زیادی از محرک‌ها هستند ، در حالی که درونگراها وقتی بیشترین احساس زندگی و آماده‌ ترین حالت و بیشترین قابلیت را دارند که در جایی آرام ‌تر و محیط کم سر و صداتری هستند . اما نه همیشه -  این چیزها مطلق نیست - ولی بیشتر اوقات . و کلید اینکه قابلیت‌های خود را ماکزیمم کنیم این است که خودمان را در مناطقی از محرک‌ها بگذاریم که برای ما خوب است.

فرهنگ ما همیشه افراد را تشویق می کند تا اجتماعی تر باشند و بیشتر در جمع حضور داشته باشند ، بی آنکه به ویژگی های شخصیتی هر فرد توجهی داشته باشد . آنچه حائز اهمیت می شود این نکته است که اگر من اجتماعی تر باشم به سود من و اجتماع من است یا خیر ؟ اگر از درونگراها بپرسید در تنهایی و خلوت خود چه می کنند شاید تا حدودی پاسخ این سوال را بگیرید . به عنوان نمونه گزارشی از خلوت چند انسان درونگرا را بخوانیم :

وقت گذراندن در اتاق ازمایشگاه برای اجرای اختراع تازه ، مطالعه و تفکر ، تفکر و تصور و حرف زدن با خود درباره چیزهایی که در سر می پروراند ، نوشتن چیزهایی که تازه به آن دست پیدا می کند در سکوت ، مثل خیلی از کتاب های پر طرفدار ، تمرکز عمیق روی انجام کاری مثل برنامه نویسی به طوریکه کسی حق مزاحمت برای آن ها را ندارد و ... .

درونگراها خیلی فکر می کنند ، اینکه درباره چه چیزی ، بستگی به علایقشان دارد . اگر رهبر باشند همچون گاندی شاید به استراتژی های جدید مدیریتی یک اجتماع میلیونی ، اگر مخترع باشند مثل استیو وُزنیاک به نقایص اختراعاتشان و راه حلی برای هر یک ، اگر نویسنده باشند شاید مثل تئودور گیسِل به سوژه های جدید که دغدغه ذهن آن هاست و واکنش خوانندگانش ... .

حالا کمی بیشتر درباره محیط پیرامون خود فکر کنید . ما چه می کنیم ؟ در موسسه ها برای استخدام کارمند کارفرماها همواره به دنبال افرادی با روابط عمومی بالاتر هستند چون فکر می کنند این افراد سود بیشتری به آن ها می رسانند . در صورتیکه خیلی اوقات یک کارمند خلاق و درونگرا با تحلیل و تفکر در مورد شرایط فعلی سازمان یا موسسه ای که در آن مشغول است می تواند با ایده های موثرش آینده ای بهتر از آنچه که یک فرد با روابط عمومی بالایش فراهم می کند را رقم بزند . بیشتر که دقت کنید می بینید در مدارس و آموزشگاه ها اغلب آموزش ها بر این اصل استوار است : اجتماعی باش ! کار تیمی کن تا موفق شوی . البته منکر نتایج بسیار خوب کار تیمی نیستم اما نقطه تاریک این جاست که چقدر در یک تیم ، سازمان یا ... فضایی فراخور شخصیت به افراد درونگرا اختصاص داده ایم ؟ مثلا ً در یک تیم فرد درونگرا معمولا ً کمتر می تواند همزمان با بقیه کار کند و بهتر است از او بخواهیم کارهایش را به شکل انفرادی انجام داده و نتایجش را در یک جلسه با افراد تیمش به اشتراک بگذارد . امروزه در ایران هم الگوی غربی در کلیه سازمان ها در حال شکل گیری است به ویژه در شرکت های خصوصی . به این شکل که ما مجبوریم در اتاق هایی سرباز و بدون دیوار کار کنیم . فکر کردن و تمرکز در چنین محیطی که نگاه های دیگران متوجه ماست برای افراد درونگرا یک شرایط فوق العاده سخت ایجاد می کند . در مدارس مدتی سعی شد تا دانش آموزان با تغییر چینش صندلی ها و کار گروهی به این شیوه کار کردن عادت کنند و حتی اگر یک دانش آموز در فعالیت های گروهی مشارکت نداشت معلم او را به عنوان یک مورد مشکل دار تصور می کرد ، هر چند طرح تدریس فعال ظاهرا ً با شکست روبرو شد ، اما ما ایرانی ها که به سختی به سلایق مختلف و عقاید متفاوت احترام می گذاریم و هنوز نتوانسته ایم در کار تیمی چندان موفق باشیم بهتر است دست کم تقلید نکنیم و محیطی امن و قابل تحمل را برای افراد درونگرا و خلاق ایجاد کنیم تا از نتایج کار انفرادی نیز بی نصیب نمانیم .

طرز رفتار با درونگراها گاهی نه تنها به ضرر خود آنهاست بلکه به ضرر مردم دنیا تمام خواهد شد . چرا که نتایج و تاثیرات کار آن ها می تواند یک زمینه خاص را متحول کند .

اشتباه نکنید ! تمام انسان ها هر دو ویژگی برونگرایی و درونگرایی را همراه با هم دارند ، اما در هر فرد یک طرف غلبه بیشتری دارد و بعضی از افراد دارای تعادل تقریبی بین این دو صفت هستند . درونگراها ممکن است با انسان های زیادی در ارتباط باشند حتی آن قدر که در تصور یک فرد برون گرا هم نگنجد ولیکن دوستان صمیمی خیلی زیادی ندارند . چون دوست دارند حداقل نیمی از وقتشان را در خلوت سپری کنند و بعد از چند روز شلوغی و در جمع بودن این حس نیاز به تنهایی را کاملا ً حس می کنند .

روانشناسان زندگی افراد خلاق را خیلی مورد مطالعه قرار داده اند و جالب است بدانید که بیشتر انسان هایی که قوه خلاقه قوی تر دارند درونگرا بوده اند چرا که یک پایه خلاقیت در بیشتر موارد تنهایی است هر چند انسان های خلاق و درونگرای ناشناخته وقتی در جمع حاضر می شوند ایده های بهتری از ذهنشان سرازیر می شود . جالب تر اینکه بسیاری از رهبران برجسته دنیا هم درونگرا بوده اند . شاید افرادی مثل الینور روزوِلت ، روزا پارک و گاندی وقتی خود را با لحنی آرام و کمی خجالتی معرفی می کردند بند بند وجودشان آن ها را از این کار که در مرکز توجه دیگران باشند منع می کردند . آن ها به خاطر دیده شدن و یا به خاطر لذت بردن از فرمان دادن در این جایگاه نبودند بلکه یک نیروی خاص این انسان ها را به این جایگاه کشانده بود ؛ آنها آنجا بودند چون هیچ چاره دیگری نداشتند، چون آنها به انجام کاری که معتقد بودند درست است ، جذب شده بودند. در صورتیکه در کشور ما اغلب افراد درونگرا را برای کارهای رهبری و مدیریت رد می کنند !

مسلما ً معنی این صحبت ها این نیست که تمام همکاری ها و روابطمان را با دیگران قطع کنیم . مثلا ً استیووزنیاک ( مخترع اولین کامپیوتر شخصی ) با قرار گرفتن در کنار استیو جابز توانست کامپیوتر اپل را پایه گذاری کند . فقط حرف ما این است که درونگرایی و افراد درونگرا به فراموشی سپرده نشوند و درست با آن ها رفتار شود .

حتی اگر به پیامبران الهی نگاه کنیم رگه هایی از درونگرایی را در آنها خواهیم یافت . همچون عیسی ، موسی ، بودا ، محمد (ص) ، این افراد همه به تنهایی در بیابان ها چوپانی کرده یا به غار و کوه پناه می بردند و در همان جا هم به آنها وحی می شده و سپس الهامات و تجلی های عمیق خود را برای جامعه زمان خود بازگو می کردند .

پس چرا ما اینقدر به درونگراها به خاطر اینکه می‌خواهند برای مدتی در خلوت خودشان باشند اینقدر احساس گناه تلقین می‌کنیم؟ یک جواب در اعماق تاریخ فرهنگی ما ریشه‌ دارد . جوامع غربی ، و بخصوص امریکا ، همیشه آدم‌های کاری را بر آدم‌های اهل تفکر ترجیح داده‌اند و ما هم خود را به این دلیل که آنها با کار تیمی موفق شده اند دنباله رو آنها قرار دادیم .

ما نمی گوئیم که مهارت‌های اجتماعی مهم نیستند ، و من هم اصلا شما را به نابودی کار تیمی دعوت نمی‌کنم . همان دین‌هایی که بزرگانش را به تنهایی در قله کوه‌ها دعوت کرد ، به ما عشق و اطمینان و اجتماعی بودن را آموزش می‌دهند .  مشکلاتی که ما امروزه با آن مواجهیم در زمینه‌هایی مثل علم و اقتصاد آن قدر وسیع و پیچیده‌اند که ما به یک ارتش از آدم‌ها نیاز داریم که دور هم جمع شوند و با همکاری هم آنها را حل کنند . ولی من می‌گویم اگر آزادی بیشتری به درونگراها بدهیم تا خودشان باشند ، احتمال بیشتری دارد که آنها راه‌ حل منحصر به فردشان را برای این مشکلات پیدا کنند.

این نوشتار نتایج تحقیقی است از خانم سـوزان کین نویسنده کتاب سکوت :‌ قدرت درون‌گراها در دنیایی که از حرف زدن باز نمی‌ایستد که با توجه به ویژگی های جامعه ایرانی بومی شده است .

تفصیل و تصحیح به همت : زهره دارابیان ، سرپرست زیرمجموعه حمایت روانی nrec

4 نظر on "قدرت درونگراها"

  1. g
    کرم پور (تایید نشده) :: دسامبر 27, 2014 at 18:53 ::

    سلام
    من کمی درونگرا هستم و خوشحالم که در جامعه امروزی که همه غرق در دورویی و بی وفایی و ... هستند درونگرا هستم 
    از مطالب مفیدتون سپاسگزارم

  1. g
    کاربر میهمان (تایید نشده) :: ژوئیه 15, 2014 at 13:44 ::

    خوب بود ممنون از مطلب های آموزنده ای که گذاشتید

  1. g
    هادی احمدی (تایید نشده) :: نوامبر 05, 2012 at 11:23 ::

    خوب بود.

  1. g
    جوينده (تایید نشده) :: سپتامبر 09, 2012 at 18:54 ::

    با سلام و خسته نباشيد مطلب بسيار زيبا و جالبي بود به اميد آنكه اين طرز فكر برايهمه مردم بخصوص مديران جابيافتد

نظر بدهید !